به گفته مالک بن نبی «مسلمانان قابلیت مستعمره شدن را داشتند»/ تمدن برای غرب ابزاری در جهت قانونی کردن استعمار امپریالیستی بود/ نخستین رنسانس غربی مدیون پیشرفت های تمدن اسلامی بود/ برای درک بهتر سازوکار انحطاط در جهان اسلام باید تاریخ 3 قرن گذشته را بخوانیم
1 «تمدن» واژه پیچیدهای است که مورخان از قرن 19 به بعد از آن استفاده کردهاند. به گفته نویسنده دائره المعارف جهانی در سال 1894 واژه تمدن مشکلترین کلمهای است که میتوان برای آن تعریفی نوشت. نه «امیل لیتره» و نه «پل روبرت» نتوانستند تعریفی واضح از این لغت ارائه دهند. زمان و موقعیت پدیدار شدن این واژه چندان واضح نیست. به ادعای «لوسین فبر» معنای مدرن این واژه تا قبل از سال 1766 در هیچیک از متون فرانسوی موجود نبود. «امیل دورکیم» میگوید: «هر تمدنی به جامعه درونی انسانها، دولتها و ویژگیهای خاص بازمیگردد، اما عوامل اصلی که آن را تشکیل میدهند نه اشیاء، نه حکومتها و نه مردم هستند؛ این عوامل فرای مرزها وجود دارند و به راحتی گسترش مییابند. تمدن نوعی فضای اخلاقی است که تعدادی از ملتها را در برمیگیرد. فرهنگ ملتها شکلی از کلیت ملتهاست.»
واژه «تمدن» در اواسط قرن 18 در آثار «میرابو»ی پدر برای اولینبار دیده شد. بعد از آن تمدن کمکم خود را بهصورت روندی مشخص نشان داد: جوامع از دولتهایی بی«فرهنگ» به سوی دولتهای متمدن حرکت کردند که بهوسیله «تعدیل اخلاقیات» ـ به گفته میرابو ـ شناخته میشد. در طول قرن 19میلادی پیوند بین پیشرفتهای فنی و پیشرفتهای تمدنی لازم به نظر میرسید. از آن زمان، اروپا به کمک پیشرفتهای فنی و نظامی، خود را پرچمدار تمدن در میان اقوام آفریقایی و بخشهایی از کشورهای آسیایی قلمداد میکرد. در قرن 19، تمدن بهعنوان یک ایدهآل دستیافتنی و روندی برای تغییر جامعه بهسوی آن درنظر گرفته میشد که تنها راه قانونی جلوه دادن استعمار امپریالیستی بود.
2 انحطاط تمدن اسلامی با سقوط بغداد در سال 1258 به دست مغولها آغاز شد؛ مغولهایی که پس از ایوبیها در مصر و سوریه در سال 1250 قدرت را در دست گرفته بودند. در همان زمان در مغرب، سقوط سلسله موحدون تحت تاثیر سقوطهای بعدی مراکز مهم آندلسیها قرار گرفت که تا آن زمان در دست اسپانیای شرقی قرار داشت. بعد از آنکه «فردینان آراگون» و «ایزابل کاستیل» در سال 1479 با هم ازدواج کردند، اتحادی ضد آفریقایی شکل گرفت. امارت غرناطه نیز با جنگهای پیدرپی بر سر قدرت و اختلافهای اجتماعی ضعیف شده بود. اهالی این امارت تنها به زندگی اشرافی و لوکس خود خو گرفته بودند و انحطاطی که منتظر آنها بود را نمیدیدند. 25 نوامبر 1491 روزی بود که قرارداد تسلیم امارت غرناطه به امضا رسید. امپراطوری عثمانی، امپراطوری مغول و صفویها سه قدرت بزرگ در جهان اسلام بودند که قرنها قدرت را در دست داشتند. علیرغم پیشرفت و گستردگی آنها بهویژه عثمانیها و صفویها در اروپا، روسیه و آسیای مرکزی، جنگ و درگیری بین این دو قدرت یعنی عثمانیها و صفویها انحطاط مسلمانان را سرعت بخشید و موجب به قدرت رسیدن اسپانیاییها، پرتغالها، فرانسویان و روسها شد، دنیای جدیدی از قرن 17 به بعد ظهور پیدا کرد و در طول سه قرن تسلط اسلامی را نابود کرد و دنیای مدرن را شکل داد. غرب با کمک قدرت نظامی و فناوری خود و بهوسیله تمامی اشکال و دگرگونیهای اجتماعی، توانست بر دنیا تسلط پیدا کند و از اینجا بود که موج امپرالیسم استعماری غرب ظهور کرد. مالک بن نبی، متفکر الجزایری میگوید: «مسلمانان قابلیت مستعمره شدن را داشتند.»
از این رو بحران در جهان اسلام عمیق و تاریخی است. علیرغم تلاشهای اطلاحطلبان مسلمان در آفریقای شمالی، مصر، ترکیه، سوریه و ایران طی قرنهای 18 تا 20 هژمونی غرب مانع ظهور رنسانس اسلامی شد. یکی از شروط خلاصی از این بحران پایان تقلید و تصرف جوامع ماست که برای خلاصی از این اوضاع، باید جهان اسلام هویت خود را باز یابد و آن را تقویت کند. شهید مطهری میگوید: «برای رسیدن به راهحلی برای مشکلاتمان باید شناختی عمیق از زمان فعلی جهان داشت و تمامی دیدگاهها و مکانیسم آن را شناخت و با دقت بالایی وضعیت جهانی را در تمامی ابعاد مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد تا بتوان بین نیروهای مادی و اقتصادی تعادل برقرار کرد و ارتباطها را تعریف کرد و مشکلات را شناخت؛ چراکه هر طرح درونی بهویژه طرح اسلامی تنها با شناخت عملها و عکسالعملهای جهان مدرن است که میتواند پیروز شود و به قدرت برسد و مدلی را ارائه کند؛ مدلی که سازگار با شرایط دنیای امروز باشد.»
3امروز دنیای اسلام با جنگ و خونریزی دست و پنجه نرم میکند؛ جنگهای پیچیدهای که نظم اجتماعی و اقتصادی را نیز درگیر کرده و حتی در سطوح فرهنگی و سیاسی نیز مشکلاتی را بهوجود آورده است. درگیریهای خارجی که به واسطه میل به جهانی شدن ایجاد شده تعادل بین قدرتها را به هم ریخته و رهبران مذهبی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، علمی و فرهنگی را در جهان اسلام به ویژه در ایران، ترکیه، پاکستان، مصر و کشورهای حاشیه خلیج فارس مقابل این وظیفه تاریخی خود قرار داده که به مردم امید دهند و نسل جوان مسلمان را به گفتوگو با مردم مختلف جهان تشویق کنند و موجبات انقلابهای واقعی در عرصه اجتماعی، مذهبی و سیاسی را فراهم کنند؛ انقلابهایی که به هویت ملی هر ملت و باطن متون مذهبی احترام میگذارد. برای درک بهتر از سازوکار انحطاط در جهان اسلام باید تاریخ سه قرن اخیر را مرور کنیم و اشتباهات زندگی خود را بشناسیم و مراقب باشیم که به سمت نابودی سبک زندگی، تفکر و هویت خود پیش نرویم.
باید مطالعات فلسفی، تحقیقات علمی در مورد آینده، زیستشناسی و اقتصاد برابر و پایدار، پژوهشهای قرآنی و... مبانی پیشرفتهای علمی و زبانی را شناخت و نمونه کاربردی خود را به جهان عرضه کرد. بحران تمدن امروز بحرانی جهانی است؛ ما امروز در جهانی خالی از استراتژی زندگی میکنیم که باید راهحلهای علمی، عملی و معنوی برای مقاومت در برابر موج وحشیگری در جهان از یکسو و هژمونی غربی از سوی دیگر پیدا کنیم. ما میتوانیم به دشمنانمان مسلط شویم ولی نه از طریق جنگ؛ چراکه راهی که جهان اسلام در پیش دارد راهی بس طولانی برای یافتن هویت و استقلال واقعی خود است. مطالعات در مورد تمدن اسلامی امروز به موضوعی کلیشه و تکراری مبدل شده است، چراکه عاری از هرگونه شفافیت و تعریف هدف خاص است. ارائه این مطالعات نیز چه توسط مسلمانان چه توسط مستشرقان اغلب ایدئولوژیک و جانبدارانه بوده است. امپراطوریهای استعماری مانند فرانسه و بریتانیای کبیر بسیار روی تاریخ تمدن اسلامی کار کردهاند؛ سبک زندگی، باورها و رویکردها بسیار مورد مطالعه غربیها قرار گرفته است؛ آنها حتی مراکز و دانشکدههای مطالعات اسلامی را در دانشگاههای بزرگ مانند سوربن، کمبریج و آکسفورد راهاندازی کردند و سالهای سال است که بهصورت جدی در این مراکز به بررسی تمدن اسلامی در تمامی جوانب آن میپردازند.
4استعمارگران امپرالیست هر کاری انجام دادند تا میراث تمدن اسلامی را از ذهن مسلمانان و بهویژه از ذهن جمعی آنها پاک کنند. علیرغم اینکه غرب از تمدن اسلامی بهرههای بسیار برده است، ولی همواره تلاش کرده تا تولد دنیای جدید و ظهور مدرنیسم را به میراث یونانی (رومی و یهودی) مسیحی مرتبط کند. ظاهراً اروپا فراموش کرده و یا خود را به فراموشی زده که نخستین رنسانس غربی مدیون پیشرفتهای تمدن اسلامی که ریشه در اروپای مسلمان در آندلس دارد است: یعنی، چهار قرن قبل از ظهور رنسانس ایتالیا. مطالعات و انتشارات در مورد تمدن اسلامی بهطور کلی در تاریخ هزار و یک شب و فانتزیهای غربی در مورد جهان شرق خلاصه میشود. حتی متفکران مسلمان که خود شاگردان مورخان و مستشرقان بودند بر مطالعات غربی صحه گذاشتند و مسلمانان را در طول تاریخ اقوام بیفرهنگ و بیتمدنی نشان دادهاند که به هیچ قانونی احترام نمیگذارند و حقوق زنان را ضایع میکنند. برای حل مشکلات امروز جهان اسلام در مورد تمدن اسلامی، ابتدا باید مسلمانان را با تاریخ خود آشتی داد و آنها را با عصر طلایی تمدن اسلامی که در مدینه، دمشق، بغداد، قاهره، ترکیه و... آغاز شد آشنا کرد. ما امروز نیازمند آنیم که ایمان و امید داشته باشیم و معنای تاریخ خود را بفهمیم و به فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی خود جهت دهیم.
5تمدن اسلامی از یکسو غنی از مبانی قرآنی و دستورات پیامبران است و از سوی دیگر غنی از ثروتهای انسانی است که به واسطه اقشار مختلفی که آن را تشکیل دادهاند به آن رسیده است. دنیای امروز نیازمند آرامش، صلح، امنیت معنوی و عدالت اجتماعی است. تعالیم اسلامی امروز باید جوامع بشری را کمک کند تا به صلح دست یابند و راه خود را در دنیایی خالی از معنویت و خالی از جهت پیدا کنند. تاریخ اسلام به خوبی نشان میدهد که این دین توانایی برقراری جامعه نوین سرشار از عدالت را دارد. متاسفانه انحطاط جهان مدرن یکی از دلایل انحطاط تمدن اسلامی است. ملتها برای استقلال و آزادی خود میجنگند. انقلاب اسلامی ایران توانست هژمونی آمریکایی را متوقف کند و راه مقاومت را در برابر تهدیدهای امپرالیستها به همگان نشان دهد. امروز پیروی از راه امام تنها راهحل برای نجات از هیاهوی دنیای مدرنی است که گرفتار جهل و خشونت است.
نظرات : 0